این 10 عکس جادویی را ایرانی ها تا خاتمه عمر فراموش نمی نمایند
به گزارش وبلاگ وردپرسکارا، برخی تصاویر در فکر آدم برای ابد حک می شوند. گره می خورند به هزار تصویر دیگر. به هزار خاطره دیگر. برخی عکس ها آدم را زیر و رو می نمایند. کمی که چشم بهشان بدوزی تو را با خود می برند به ناکجا. به یاد هایی که انگار با باد رفته اند، اما نرفته اند. گوشه ای از فکر و قلب آدم جا خوش نموده اند و خبری ازشان نیست تا ناگهان دوباره تماشا یک چهره. دوباره تماشا یک صحنه. بو ها دوباره به آدم هجوم می آورند و صدا ها در گوش آدم می پیچند. قلب آدم می لرزد. شادی یا اندوه، چون توفانی آدم را از جا می نماید. بسیاری از این عکس ها همان هایی هستند که روی پرده سینما یا مقابل جعبه تلویزیون دیده ایم شان. با عزیزی یا از دست رفته ای. با هزار احساس که وقتی دوباره دیدار شان می کنیم در آنی زنده می شوند. اینجا با هم چند تا از آن عکس ها را مرور می کنیم. عکس هایی که انگار از سرزمین جادو آمده اند. عکس هایی که انگار سحر و جادویی در خود نهان دارند.
اجاره نشین های مهرجویی با بازی های از یادنرفتنی عزت الله انتظامی و اکبر عبدی و بقیه ستاره هایش فراموش نشدنی است. پر از لحظات مجذوب نماینده. رقصیدن اکبر عبدی پس از شام کارگران و چهره او پس از حادثه ای که برای خانه رخ می دهد، از آن تصاویر ابدی سینمای ایران است.
جمعی که در فیلم مادر بازی کردند، مثل فیلم های وارول و سوپرقهرمانی، جمعی حیرت انگیزند. دیگر کِی ممکن است این همه ستاره با این همه بازی فوق العاده یک جا جمع شوند. خدا علی حاتمی را بیامرزد. صحنه ای که اکبر عبدی پای برادر بزرگتر را مالش می دهد از یاد هیچکس نخواهد رفت.
باز هم علی حاتمی و باز هم یک اثر فراموش نشدنی دیگر. هزار دستان و همه بزرگان افسانه ای اش. محمدعلی کشاورز در نقش متفاوت شعبون استخونی کاری کرد کارستان.
این را دیگر همه دیده اند. همه. از بزرگ و کوچک همه لحن تکرارنشدنی بهمن مفید را در گوش دارند. جایی که از برادران آب منگل به قیصر اطلاعات می دهد و قبلتر از آن جایی که دیالوگ معرکه اش را می گوید: من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم. کریم آقامون هم بود...
اگر فیلم دونده امیر نادری را ندیده اید، یکی از شاهکار های سینمای ایران را از دست داده اید. امیرو با رویا ها و آرزوهایش و امیر نادری با صحنه های درخشانی که برای همواره در قاب دوربین جاودانه می نماید. اگر دونده را دیده باشید، سکانس مسابقه آتش و یخ فیلم و شادی آخر امیرو هرگز از خاطرتان محو نخواهد شد.
این از آن فیلم هایی است که سینمادوستان از هر گروه و با هر سلیقه ای دوستش دارند و ستایشش می نمایند. آژانس شیشه ای با دیالوگ های درجه یکی که بین پرستویی و کیانیان رد و بدل می گردد. با صحنه های نفسگیر. از آن فیلم هایی است که هر بار با تماشا عکس هایش هوس می کنیم دوباره به تماشایش بنشینیم و به خاطرات دهه هفتاد برگردیم.
نیکی کریمی هزار فیلم دیگر هم بازی کند، عروس برایش چیز دیگری خواهد بود. هم برای او هم برای ابوالفضل پورعرب و هم برای خود بهروز افخمی، سازنده فیلم. عروس از آن فیلم هایی است که خیلی چیز ها را تغییر داد. ستاره ای به نام نیکی کریمی را به سینمای ایران معرفی کرد و در دوران خود پدیده ای بود.
چه کسی ممکن است با تماشا این تصویر از هدیه تهرانی به سال های دور برنگردد. به فیلم قرمز. به زوج عجیب و کامل فروتن-تهرانی. این فیلم هم نقطه عطفی در کارنامه همه بازیگران و سازندگانش بود. با لحظاتی که انگار هنوز مقابل چشمان مان زنده اند.
فتحی، ترانه، شهاب و پریناز و مصطفی زمانی. سریال شهرزاد برای بسیاری از بینندگانش یکی از بهترین سریال های تاریخ ایران است. اگر بهترین نباشد. با همه اندوه و شادی که تجربه مشترک مان شد. با رنجی که همراه با بازیگرانش تجربه کردیم و عشقی که با همه سلول هایمان احساسش کردیم. چه لحظه های میخکوب نماینده ای. چه تصاویری.
این هم احتیاج به هیچ توصیفی ندارد. از آن عکس ها و فیلم هایی است که فقط یادشان کافی است تا احساسات به آدم هجوم بیاورند. رفاقت و درماندگی و عشق و مردانگی. بهروز وثوقی برای این که تبدیل به ستاره قلب ایرانی ها گردد همین یک فیلم را هم بازی می کرد بس بود. فرامرز قریبیان هم احتمالا اینجا یکی از شاه نقش هایش را بازی نموده.
می ماند حسرت این که چرا سینمای ایران دیگر چنین قهرمانانی ندارد. چرا دیگر چنین شاهکار هایی ساخته نمی شوند.
منبع: بهترین ها
منبع: فرارو